و خداوند سکوت را آفرید
و خداوند سکوت را آفرید
سکوت، یعنی گفتن در نگفتن، یعنی مقابله با شهوت رام نشدنی حرف، یعنی تمرین
برگشتن به دوران جنینی و شنیدن انحصاری لالائی قلبِ مادر در تنهائی محض.
سکوت در مکالمه تلفنی، یعنی تردید یا مزاحمت، یا شرم.
هر سکوتی، سرشار از ناگفته ها نیست، بعضی وقت ها، سرشار از خجالتِ گفته
هااست.
موسیقی، یعنی سکوت بعلاوه سکوت های شکسته شده ی موزون.
سکوتِ آرام کتابخانه، یعنی رعد و غرش نهفته ی تمامِ حرف های فشرده ی عالم،
در
پیش از این.
سکوتِ شاهد، یعنی شهادتِ دروغ، موقع خواب و استراحت و تعطیلی وجدان.
سکوتِ محکوم بی گناه، یعنی بغض، آه، گریه درون.
سکوتِ مظلوم، یعنی نفرینی مطلق و ابدی.
بعضی سکوت را به رشوه ای کلان می خرند و با سودی سرشار، به اسم حق
السکوت، می فروشانند.
سکوتِ عاشق در جفای معشوق، یعنی پاس حرمتِ عشق.
سکوت، در خود گریه دارد ولی گریه، با خود سکوتی ندارد.
بعضی با سکوت آنقدر دشمنند که حتی در خواب هم آنرا با پریشان گوئی می
شکنند.
سکوتِ در بیمارستان، بهترین هدیه ی عیادت کنندگان است.
آدم، بسیاری حرف ها را که می شنود، آرزو می کند کاش بشر گنگ و ساکت بود.
ایرانی ها، از قدیم معنی سکوت و سخن بخردانه گفتن را خوب بلدند، اشکال فقط
در استفاده گاه و بیگاه از این دو نعمت، به جای هم است.
آنان که حرمت سکوت را پاس می دارند، بیش از حرّافانِ حرفه ای، به بشر
امیدواری می دهند.
وقتی خدا بخواهد فساد کسی را برملا کند، نعمتِ سکوت را از او سلب می کند.
سکوتِ قاضی، رعب آورترین سکوتِ زمینی است، وقتی بدانی گناهکاری.
سکوتِ وداعِ واپسین دیدار دو دلدار، همیشه مرطوب است.
سکوتِ یک محکوم به مرگ، پر از پشیمانی لزج است.
خیالتان آسوده، سکوتِ مرگ، سرد و منجمد است، ولی شکستنی نیست.
زیر زمین خانه های قدیمی تمام مادر بزرگ ها، سرشار از سکوتِ ترشی سیر،
انار
خشکیده، سرکه ی انگور، عروسک ها و دوچرخه دوران بچگی است.
بر خانه عروس، آخر شبی که به خانه بخت می رود، در تنهائی پدر و مادرش،
غمناک ترین سکوت، چنگ می اندازد.
سینمای صامت، پر از سکوتی گویا و خنده دار بود.
غیرقابل درک ترین سکوت، متعلق به معلم ادبیات پیری است که، شاگرد قدیمش را
در حال غلط خواندن گلستان سعدی از تلوزیون می بیند.
آزار دهنده ترین سکوت، وقتی است که دروغ می گوئی و مخاطبت در سکوتی سنگین،
فقط نگاه می کند.
در گورستان، فقط در ساعات معینی که ارواح به میهمانی می روند، سکوت
برقرار است.
بعضی، بلدند با تمام وجود مدت ها ساکت باشند، حیف که زبانشان آخر همه را
به باد می دهد.
آدم های ترسو، برای فرار از سکوت، با خود حرف می زنند.
تابلوهای جهت نما، در خیابان و جاده ها، در سکوتی بی ادعا، عابران را
راهنمائی می کنند.
تمام مردم جهان، با یک زبان واحد سکوت می کنند، ولی به محض باز کردن دهان
از هم فاصله می گیرند.
کرو لال ها، در سکوتِ محض با هم پرچانگی می کنند.
سکوت، خیلی خیلی خوب است، اما نه هر سکوتی.
بعضی، قادرند تا لحظه مرگ، سکوت کنند، به شرطِ آنکه حق السکوتِ قابلی در
قبالش گرفته باشند.
در آخرت، تو را به خاطر حرفهای نسنجیده، ممکن است مجازات کنند، ولی سکوتِ
بی جایت را، هرگز نمی بخشایند.
سکوت را با هر چیزی می شود شکست، ولی با هر چیزی نمی توان پیوند زد.
دفاترِ سفید و بی خطِ نو، مثل نوارِ خام، مملو از سکوتند.
تا کنون، هیچ مترجمی پیدا نشده که بتواند سکوت را، از زبانی به زبان دیگر
ترجمه کند.
قطعاً یکی از راههای تحمل ِزندگی، پناه بردن به سکوت است.
همیشه گفته اند، از آن نترس که های و هو دارد، از آن بترس که برّوبرّ،
نگاهت
می کند و در سکوت، برایت نقشه ای شیطانی می کشد.
آدم های خسیس، ممکن است بی بهانه حرف بزنند، ولی بی بها، سکوت نمی کنند.
خواهی نشوی رسوا، همرنگ جماعت نشو، به وقت، ساکت باش.
آنانکه در مراسم خواستگاری ساکتند، در زندگی حرف نگفته باقی نمی گذارند.
درست است که زبان ِخوش مار را از لانه اش بیرون می کشد، در عوض زبان ِ
سرخ،
سرِ سبز را به باد می دهد، بهتر نیست، مار در لانه بماند و سر بر گردن.
مارک تواین می گوید:
بهتر است دهان خود را ببندید و ابله به نظر برسید تا اینکه آن را باز
کنید و همه تردیدها را از میان ببرید.
سکوت، یعنی گفتن در نگفتن، یعنی مقابله با شهوت رام نشدنی حرف، یعنی تمرین
برگشتن به دوران جنینی و شنیدن انحصاری لالائی قلبِ مادر در تنهائی محض.
سکوت در مکالمه تلفنی، یعنی تردید یا مزاحمت، یا شرم.
هر سکوتی، سرشار از ناگفته ها نیست، بعضی وقت ها، سرشار از خجالتِ گفته
هااست.
موسیقی، یعنی سکوت بعلاوه سکوت های شکسته شده ی موزون.
سکوتِ آرام کتابخانه، یعنی رعد و غرش نهفته ی تمامِ حرف های فشرده ی عالم،
در
پیش از این.
سکوتِ شاهد، یعنی شهادتِ دروغ، موقع خواب و استراحت و تعطیلی وجدان.
سکوتِ محکوم بی گناه، یعنی بغض، آه، گریه درون.
سکوتِ مظلوم، یعنی نفرینی مطلق و ابدی.
بعضی سکوت را به رشوه ای کلان می خرند و با سودی سرشار، به اسم حق
السکوت، می فروشانند.
سکوتِ عاشق در جفای معشوق، یعنی پاس حرمتِ عشق.
سکوت، در خود گریه دارد ولی گریه، با خود سکوتی ندارد.
بعضی با سکوت آنقدر دشمنند که حتی در خواب هم آنرا با پریشان گوئی می
شکنند.
سکوتِ در بیمارستان، بهترین هدیه ی عیادت کنندگان است.
آدم، بسیاری حرف ها را که می شنود، آرزو می کند کاش بشر گنگ و ساکت بود.
ایرانی ها، از قدیم معنی سکوت و سخن بخردانه گفتن را خوب بلدند، اشکال فقط
در استفاده گاه و بیگاه از این دو نعمت، به جای هم است.
آنان که حرمت سکوت را پاس می دارند، بیش از حرّافانِ حرفه ای، به بشر
امیدواری می دهند.
وقتی خدا بخواهد فساد کسی را برملا کند، نعمتِ سکوت را از او سلب می کند.
سکوتِ قاضی، رعب آورترین سکوتِ زمینی است، وقتی بدانی گناهکاری.
سکوتِ وداعِ واپسین دیدار دو دلدار، همیشه مرطوب است.
سکوتِ یک محکوم به مرگ، پر از پشیمانی لزج است.
خیالتان آسوده، سکوتِ مرگ، سرد و منجمد است، ولی شکستنی نیست.
زیر زمین خانه های قدیمی تمام مادر بزرگ ها، سرشار از سکوتِ ترشی سیر،
انار
خشکیده، سرکه ی انگور، عروسک ها و دوچرخه دوران بچگی است.
بر خانه عروس، آخر شبی که به خانه بخت می رود، در تنهائی پدر و مادرش،
غمناک ترین سکوت، چنگ می اندازد.
سینمای صامت، پر از سکوتی گویا و خنده دار بود.
غیرقابل درک ترین سکوت، متعلق به معلم ادبیات پیری است که، شاگرد قدیمش را
در حال غلط خواندن گلستان سعدی از تلوزیون می بیند.
آزار دهنده ترین سکوت، وقتی است که دروغ می گوئی و مخاطبت در سکوتی سنگین،
فقط نگاه می کند.
در گورستان، فقط در ساعات معینی که ارواح به میهمانی می روند، سکوت
برقرار است.
بعضی، بلدند با تمام وجود مدت ها ساکت باشند، حیف که زبانشان آخر همه را
به باد می دهد.
آدم های ترسو، برای فرار از سکوت، با خود حرف می زنند.
تابلوهای جهت نما، در خیابان و جاده ها، در سکوتی بی ادعا، عابران را
راهنمائی می کنند.
تمام مردم جهان، با یک زبان واحد سکوت می کنند، ولی به محض باز کردن دهان
از هم فاصله می گیرند.
کرو لال ها، در سکوتِ محض با هم پرچانگی می کنند.
سکوت، خیلی خیلی خوب است، اما نه هر سکوتی.
بعضی، قادرند تا لحظه مرگ، سکوت کنند، به شرطِ آنکه حق السکوتِ قابلی در
قبالش گرفته باشند.
در آخرت، تو را به خاطر حرفهای نسنجیده، ممکن است مجازات کنند، ولی سکوتِ
بی جایت را، هرگز نمی بخشایند.
سکوت را با هر چیزی می شود شکست، ولی با هر چیزی نمی توان پیوند زد.
دفاترِ سفید و بی خطِ نو، مثل نوارِ خام، مملو از سکوتند.
تا کنون، هیچ مترجمی پیدا نشده که بتواند سکوت را، از زبانی به زبان دیگر
ترجمه کند.
قطعاً یکی از راههای تحمل ِزندگی، پناه بردن به سکوت است.
همیشه گفته اند، از آن نترس که های و هو دارد، از آن بترس که برّوبرّ،
نگاهت
می کند و در سکوت، برایت نقشه ای شیطانی می کشد.
آدم های خسیس، ممکن است بی بهانه حرف بزنند، ولی بی بها، سکوت نمی کنند.
خواهی نشوی رسوا، همرنگ جماعت نشو، به وقت، ساکت باش.
آنانکه در مراسم خواستگاری ساکتند، در زندگی حرف نگفته باقی نمی گذارند.
درست است که زبان ِخوش مار را از لانه اش بیرون می کشد، در عوض زبان ِ
سرخ،
سرِ سبز را به باد می دهد، بهتر نیست، مار در لانه بماند و سر بر گردن.
مارک تواین می گوید:
بهتر است دهان خود را ببندید و ابله به نظر برسید تا اینکه آن را باز
کنید و همه تردیدها را از میان ببرید.
جایگاه ازدواج در فرهنگ ایرانیان باستان!!!
این زشت ترین كاری است كه دشمنان آیین اهورایی انجام میدهند و دوشیزگان را از زناشویی و ازدواج باز میدارند و در خانهها...
در فرهنگ غنی ایرانی ازدواج و پیوند زناشویی پایه و اساس یك خانواده و در نتیجه یك جامعه موفق و اخلاقی است. بزرگان این سرزمین به موجب جلوگیری از سست شدن اخلاقیات در جامعه و كنترل انحطاط و فحشا و همچنین استواری تفکر و اندیشه زنان و مردان ایرانی، ازدواج را یکی از مهم ترین ارکان جامعه بر شمرده اند. از دیدگاه اجتماعی چه در حیات اقتصادی، چه مادی، چه معنوی و روحانی این سنت نتایج پر ثمری دارد كه مهم ترین آن قوام خانواده ها و در نتیجه یک اجتماع است. هیچ انسانی به تنهایی کامل نیست و پیوسته در جهت جبران کمبود خویش تلاش میکند. به طور کلی میتوان گفت که انسانی موفق و پویا است که هر روز زندگی اش از روز گذشته اش کاملتر باشد. سیر طبیعی گیتی چنین است كه دختران و پسران خردمند در پی رسیدن به استقلال فکری هستند و در نتیجه برای جبران نواقص و تأمین نیازهای بی شمار خود به سوی تکامل و دانش و راهکارهای رسیدن به کمال هستند. ازدواج و گزینش همسر مناسب و شایسته موجبات رشد و تکامل زنان و مردان را فراهم میکند. متاسفانه در این میان نیز دختران و پسرانی هستند که مستثنی میباشند، زیرا با عدم درک درست و منطقی از فلسفه ازدواج نه تنها به تفکر، اندیشه و روان خود ضرر میرسانند بلکه در دراز مدت به سهم خود بروی یک جامعه نیز تاثیر منفی میگذارند. گاتها چنین پند میدهد:
خواسته شما از خداوند، خانواده ای خوب با راستی و پارسایی در کشوری آباد است. (1)
از این روی در تمدن کهن ایرانی که یکی از پایه های تمدن بشری محسوب میشود بر این سنت نیک و اهورایی پافشاری شده است. در گاتها و متون پهلوی ایرانیان باستان در این مورد سخنها و پندهای بسیاری بیان شده است که ما باید برای بازگشت به آن شکوه و جامعه اخلاقی گذشته خود کوشش بسیار کنیم. بر طبق باور ایرانیان کهن نخستین انتظار پسران ایرانی برای ازدواج با دختران نجابت و پاکدامنی زن بوده است:
عفت و نیك نامیو دوشیزگی پیش از ازدواج برای زنان ضرورت داشته است خانمان سعادمتند اجر شوهر نیك و زن نیكو است و جایگاه اهورامزدا و امشاسپندان (2)
و یا این سخن نیک از گاتها که مهم ترین سند ارزشمند اخلاقی و دینی ایرانیان باستان و جامعه کنونی ایرانیان راستین محسوب میشود:
پاکدامنی و پارسایی از ارزش های ویژه زنان است. (3)
شخصیت زن یا مرد پس از ازدواج به یک شخصیت اجتماعی تبدیل میشود؛ زیرا در پرتو ازدواج و زندگی مشترک خود را مسؤول حفظ همسر و تأمین وسائل زندگی و تربیت و آینده فرزندان تلقی میکند و تمام هوش، ابتکار و استعدادهای خود را به کار میگیرد و خود را مسئول آینده وی میداند؛ به عبارت دیگر، مهم ترین احساس مسؤولیت اجتماعی در او برای نخستین بار شکل میگیرد و بسیاری از شایستگیها و توانمندیهای نهفته در درونش را شکوفا میسازد. تا بتواند مسئولیتهای سنگین تری را نیز در جامعه بر عهده بگیرد. همچنین زنان و مردان میتوانند در کنار یک همسر خردمند و مهرورز میتوانند در راه درست و منش نیک ایرانی گام برداند و نواقص یکدیگر را برطرف سازند و در نتیجه جامعه ای اخلاق گرا، دانش پژوه و متمدن را نیز بنا سازند. به درستی که زرتشت فرمود:
زن و شوهر باید کوشش کنند تا در راه راستی و پاکی از یکدیگر پیشی جویند. مسابقه زندگی در پیمودن راه راستی است. (4)
بنابراین، میتوان ازدواج را مایه رشد و کمال یافتن انسان دانست. در واقع خداوند انسان را به گونه ای آفریده که بدون جنس مخالف ناقص است. یعنی در کنار جنس مخالفش کامل میشود. مرد به زن نیازمند است و زن به مرد. هر کدام از دو جنس از نظر روحی، جسمی، جنسی و معنوی به هم وابسته اند و با قرار گرفتن در کنار هم یکدیگر را تکمیل میکنند.
با عاشقان نشین و همه عاشقی گزین با هر که نیست عاشق کم گوی و کم نشین
( ابوسعید ابوالخیر )
گزینش همسر در فرهنگ ایرانی موجب آرامش و امنیت خاطر میگردد و محیط خانه وسیله آرامش روحی زن و مرد قرار داده شده است. از سوی دیگر عشق و مهر آریایی ایرانیان که شهره خواص و عام در جهان است میتواند در پرتو پیوندهای درست و خردمندانه تبلور یابد و به اوج کمالات برسد و الگویی برای نسلهای بعد نیز گردد. چنانکه زرشت بزرگوار فرموده است:
عشق و وفاداری ریشه دار، در هر زندگی زناشویی نیاز است. (5)
عشق و دلدادگی که جلوه ای از هنجار راستی است، بر شما نیایش کنندگان فزون باد. جلوه با ارزش اشا عشق و دلدادگی است. (6)
روانشناسان در بسیاری از موارد به این نتیجه رسیده اند که پس از دوره جوانی، آن هنگامیکه زندگی تنهایی را برای خود برگزیده اند سایه تنهایی، بیهودگی و نداشتن پناه گاهی مستقل و همیشگی را بر زندگی خود احساس میکنند. ازدواج و قرار گرفتن در کنار همسری شایسته، دلسوز و هم اندیش این احساس را از بین میبرد و او را به آرامش روحی میرساند. این احساس آرامش به ثبات فکری و روحی، وقار، احساس ارزشمند بودن و لذت میانجامد. در واقع دست آفرینش نوعی کشش درونی میان زن و مرد به ودیعت نهاده تا هر کدام در سنین خاص خواهان یکدیگر شوند و اضطراب وپریشانیشان از طریق ازدواج به سکونت و آرامش تبدیل گردد. در نسكهای ایران زمین، از چهار هزار سال پیش تاكنون به این امر سفارش بسیار شده است:
5 - در زن گرفتن و پیوند گیتی را برقرار كردن كوشا باشید و از آن دوری نگیرید. (7)
50 -در زن خواستن و فرزند داشتن و دیگر خویشكاری كوشا باشید. (7)
در همین راستا گزینش همسر ایده آل باید در سن مطلوب ازدواج مطرح و عملی شود، زیرا پیش از سن مذکور و یا پس از آن انتخاب ها در بیشتر موارد اشتباه، ناخواسته و یا دلخواه کامل یا نسبی نخواهد بود. این سن که به زمان مطلوب ازدواج شهرت دارد، برای پسران در زندگی امروزی بین 24 تا نهایت 30 سال دیده شده است و برای دختران 20 تا 26 سال. در کمتر از آن پختگی لازم و انتخاب درست کمتر دیده میشود و در بیشتر از این سن نیز انتخاب ها دشوارتر و توقع ها بالاتر میشود که بطوریکه در بسیاری موارد به عدم انتخاب منطقی و درست میانجامد. از این روی بایستی ازدواج در سنین مطلوب آن صورت گیرد حتی اگر زوجهای ایرانی سالهای نخست زندگی را با مشکلات مادی زیادی مواجه باشند. همدلی در فرهنگ ایرانی یکی از ارکان اساسی به شمار میآید. در سایه همدلی برای زنان و مردان ایرانی هر غیر ممکنی، ممکن خواهد شد و مشکلات یکی پس از دیگری برطرف میگردد. مولانا عارف بزرگ ایران زمین:
پس زبان خود محرمیدیگر است همدلی از هم زبانی بهتر است
ایرانیان کهن پیوند دختران و پسران را فرخنده و پراهمیت میشماردند. به صورتیکه از عدد مقدس هفت برای شادمانی در جشنهای آنان بهره میبردند. (هفت شبانه روز جشن و شادمانی و پایکوبی ازدواج) عدد هفت یکی از اعداد آسمانی در نزد ایرانیان است که تا همین چند دهه پیش نیز اجرا میشده است و متاسفانه با گسترش شهره نشینی و گرفتاریهای زندگی مدرن کم کم به فراموشی سپرده شد. بیشتر از سوی دیگر ایرانیان مفتخر هستند که نامش به عنوان نخستین پایه گذاران عهد، پیمان و اخلاقیات جهان مطرح است. در سنگ نگاره های فره وشی یا فروهر که قدمتی بیش از چهار هزار سال دارد حلقه یا چمبره ای در دست انسان بالدار قرار دارد که از دیرباز تا کنون به حلقه پیمان زناشویی در نزد ایرانیان شناخته میشود و این مایه مباه . ا . ت ملت کهن ایران زمین است. نمایی از فروهر باستانی موبدان زرتشتی پس از پشت سر گذاشتن هزاران سال فراز و نشیب در فرهنگ ایرانی همچنان به باورهای نیک نیاکانشان پایبند هستند و دختران و پسرانی را که میخواهند با یکدیگر پیوند زناشویی برقرار سازند، با توجه به آنچه که اشو زرتشت برای ما به یادگار گذاشته است، چنین پند میدهند:
"پند و اندرز میدهم شما را ای دوشیزگانی كه در آستانه زناشویی هستید و هم شما ای نوجوانان، زیرا كه نیك میدانم، به گوش هوش بشنوید، زندگی آسوده و اندیشه آسوده را در سایه دین و احترام و فرامانبرداری از پدران و مادران بجویید. چون در سایه پرهیزكاری است كه عشق و مهر و محبت شما هر روز عمیق تر و نیرومند تر خواهد شد و تنها در این صورت است كه به لذت و خوشی سالم دست خواهید یافت."
همچنین ازدواج در یكی از كهن ترین سندهای تاریخی ایران و جهان كه به اوستا مشهور است اشاره شده است. در یشتهای اوستا، ارت ایزد خانواده خوب و نماد شوكت و جلال است. ایزد ارت سفارش به پیوند میان دختران و پسران میكند و از زنانی كه فرزند بدنیا نمیآورند و یا سقط جنین میكنند شكایت میكند. اشاره شده است كه فروغ اهورایی به چنین افرادی نمیتابد. ارت یشت از خانوادههایی كه مانع از ازدواج دختران و پسران میشود شكایت میكند و چنین میگوید:
این زشت ترین كاری است كه دشمنان آیین اهورایی انجام میدهند و دوشیزگان را از زناشویی و ازدواج باز میدارند و در خانه ها نگاه میدارند. این امر در مهر یشت، آبان یشت، رام یشت، فروردین یشت وهوم بیان شده است:
چون دوشیزگان به سن ازدواج رسند برای به دست آوردن همسران نیرومند و شوهران دلیر به سوی تو روی آورند. اردویسور اناهیتا پشتیبان و یاور دختران ایرانی است كه در سن ازدواج قرار دارند. (8)
در فرهنگ غنی ایرانی ازدواج و پیوند زناشویی پایه و اساس یك خانواده و در نتیجه یك جامعه موفق و اخلاقی است. بزرگان این سرزمین به موجب جلوگیری از سست شدن اخلاقیات در جامعه و كنترل انحطاط و فحشا و همچنین استواری تفکر و اندیشه زنان و مردان ایرانی، ازدواج را یکی از مهم ترین ارکان جامعه بر شمرده اند. از دیدگاه اجتماعی چه در حیات اقتصادی، چه مادی، چه معنوی و روحانی این سنت نتایج پر ثمری دارد كه مهم ترین آن قوام خانواده ها و در نتیجه یک اجتماع است. هیچ انسانی به تنهایی کامل نیست و پیوسته در جهت جبران کمبود خویش تلاش میکند. به طور کلی میتوان گفت که انسانی موفق و پویا است که هر روز زندگی اش از روز گذشته اش کاملتر باشد. سیر طبیعی گیتی چنین است كه دختران و پسران خردمند در پی رسیدن به استقلال فکری هستند و در نتیجه برای جبران نواقص و تأمین نیازهای بی شمار خود به سوی تکامل و دانش و راهکارهای رسیدن به کمال هستند. ازدواج و گزینش همسر مناسب و شایسته موجبات رشد و تکامل زنان و مردان را فراهم میکند. متاسفانه در این میان نیز دختران و پسرانی هستند که مستثنی میباشند، زیرا با عدم درک درست و منطقی از فلسفه ازدواج نه تنها به تفکر، اندیشه و روان خود ضرر میرسانند بلکه در دراز مدت به سهم خود بروی یک جامعه نیز تاثیر منفی میگذارند. گاتها چنین پند میدهد:
خواسته شما از خداوند، خانواده ای خوب با راستی و پارسایی در کشوری آباد است. (1)
از این روی در تمدن کهن ایرانی که یکی از پایه های تمدن بشری محسوب میشود بر این سنت نیک و اهورایی پافشاری شده است. در گاتها و متون پهلوی ایرانیان باستان در این مورد سخنها و پندهای بسیاری بیان شده است که ما باید برای بازگشت به آن شکوه و جامعه اخلاقی گذشته خود کوشش بسیار کنیم. بر طبق باور ایرانیان کهن نخستین انتظار پسران ایرانی برای ازدواج با دختران نجابت و پاکدامنی زن بوده است:
عفت و نیك نامیو دوشیزگی پیش از ازدواج برای زنان ضرورت داشته است خانمان سعادمتند اجر شوهر نیك و زن نیكو است و جایگاه اهورامزدا و امشاسپندان (2)
و یا این سخن نیک از گاتها که مهم ترین سند ارزشمند اخلاقی و دینی ایرانیان باستان و جامعه کنونی ایرانیان راستین محسوب میشود:
پاکدامنی و پارسایی از ارزش های ویژه زنان است. (3)
شخصیت زن یا مرد پس از ازدواج به یک شخصیت اجتماعی تبدیل میشود؛ زیرا در پرتو ازدواج و زندگی مشترک خود را مسؤول حفظ همسر و تأمین وسائل زندگی و تربیت و آینده فرزندان تلقی میکند و تمام هوش، ابتکار و استعدادهای خود را به کار میگیرد و خود را مسئول آینده وی میداند؛ به عبارت دیگر، مهم ترین احساس مسؤولیت اجتماعی در او برای نخستین بار شکل میگیرد و بسیاری از شایستگیها و توانمندیهای نهفته در درونش را شکوفا میسازد. تا بتواند مسئولیتهای سنگین تری را نیز در جامعه بر عهده بگیرد. همچنین زنان و مردان میتوانند در کنار یک همسر خردمند و مهرورز میتوانند در راه درست و منش نیک ایرانی گام برداند و نواقص یکدیگر را برطرف سازند و در نتیجه جامعه ای اخلاق گرا، دانش پژوه و متمدن را نیز بنا سازند. به درستی که زرتشت فرمود:
زن و شوهر باید کوشش کنند تا در راه راستی و پاکی از یکدیگر پیشی جویند. مسابقه زندگی در پیمودن راه راستی است. (4)
بنابراین، میتوان ازدواج را مایه رشد و کمال یافتن انسان دانست. در واقع خداوند انسان را به گونه ای آفریده که بدون جنس مخالف ناقص است. یعنی در کنار جنس مخالفش کامل میشود. مرد به زن نیازمند است و زن به مرد. هر کدام از دو جنس از نظر روحی، جسمی، جنسی و معنوی به هم وابسته اند و با قرار گرفتن در کنار هم یکدیگر را تکمیل میکنند.
با عاشقان نشین و همه عاشقی گزین با هر که نیست عاشق کم گوی و کم نشین
( ابوسعید ابوالخیر )
گزینش همسر در فرهنگ ایرانی موجب آرامش و امنیت خاطر میگردد و محیط خانه وسیله آرامش روحی زن و مرد قرار داده شده است. از سوی دیگر عشق و مهر آریایی ایرانیان که شهره خواص و عام در جهان است میتواند در پرتو پیوندهای درست و خردمندانه تبلور یابد و به اوج کمالات برسد و الگویی برای نسلهای بعد نیز گردد. چنانکه زرشت بزرگوار فرموده است:
عشق و وفاداری ریشه دار، در هر زندگی زناشویی نیاز است. (5)
عشق و دلدادگی که جلوه ای از هنجار راستی است، بر شما نیایش کنندگان فزون باد. جلوه با ارزش اشا عشق و دلدادگی است. (6)
روانشناسان در بسیاری از موارد به این نتیجه رسیده اند که پس از دوره جوانی، آن هنگامیکه زندگی تنهایی را برای خود برگزیده اند سایه تنهایی، بیهودگی و نداشتن پناه گاهی مستقل و همیشگی را بر زندگی خود احساس میکنند. ازدواج و قرار گرفتن در کنار همسری شایسته، دلسوز و هم اندیش این احساس را از بین میبرد و او را به آرامش روحی میرساند. این احساس آرامش به ثبات فکری و روحی، وقار، احساس ارزشمند بودن و لذت میانجامد. در واقع دست آفرینش نوعی کشش درونی میان زن و مرد به ودیعت نهاده تا هر کدام در سنین خاص خواهان یکدیگر شوند و اضطراب وپریشانیشان از طریق ازدواج به سکونت و آرامش تبدیل گردد. در نسكهای ایران زمین، از چهار هزار سال پیش تاكنون به این امر سفارش بسیار شده است:
5 - در زن گرفتن و پیوند گیتی را برقرار كردن كوشا باشید و از آن دوری نگیرید. (7)
50 -در زن خواستن و فرزند داشتن و دیگر خویشكاری كوشا باشید. (7)
در همین راستا گزینش همسر ایده آل باید در سن مطلوب ازدواج مطرح و عملی شود، زیرا پیش از سن مذکور و یا پس از آن انتخاب ها در بیشتر موارد اشتباه، ناخواسته و یا دلخواه کامل یا نسبی نخواهد بود. این سن که به زمان مطلوب ازدواج شهرت دارد، برای پسران در زندگی امروزی بین 24 تا نهایت 30 سال دیده شده است و برای دختران 20 تا 26 سال. در کمتر از آن پختگی لازم و انتخاب درست کمتر دیده میشود و در بیشتر از این سن نیز انتخاب ها دشوارتر و توقع ها بالاتر میشود که بطوریکه در بسیاری موارد به عدم انتخاب منطقی و درست میانجامد. از این روی بایستی ازدواج در سنین مطلوب آن صورت گیرد حتی اگر زوجهای ایرانی سالهای نخست زندگی را با مشکلات مادی زیادی مواجه باشند. همدلی در فرهنگ ایرانی یکی از ارکان اساسی به شمار میآید. در سایه همدلی برای زنان و مردان ایرانی هر غیر ممکنی، ممکن خواهد شد و مشکلات یکی پس از دیگری برطرف میگردد. مولانا عارف بزرگ ایران زمین:
پس زبان خود محرمیدیگر است همدلی از هم زبانی بهتر است
ایرانیان کهن پیوند دختران و پسران را فرخنده و پراهمیت میشماردند. به صورتیکه از عدد مقدس هفت برای شادمانی در جشنهای آنان بهره میبردند. (هفت شبانه روز جشن و شادمانی و پایکوبی ازدواج) عدد هفت یکی از اعداد آسمانی در نزد ایرانیان است که تا همین چند دهه پیش نیز اجرا میشده است و متاسفانه با گسترش شهره نشینی و گرفتاریهای زندگی مدرن کم کم به فراموشی سپرده شد. بیشتر از سوی دیگر ایرانیان مفتخر هستند که نامش به عنوان نخستین پایه گذاران عهد، پیمان و اخلاقیات جهان مطرح است. در سنگ نگاره های فره وشی یا فروهر که قدمتی بیش از چهار هزار سال دارد حلقه یا چمبره ای در دست انسان بالدار قرار دارد که از دیرباز تا کنون به حلقه پیمان زناشویی در نزد ایرانیان شناخته میشود و این مایه مباه . ا . ت ملت کهن ایران زمین است. نمایی از فروهر باستانی موبدان زرتشتی پس از پشت سر گذاشتن هزاران سال فراز و نشیب در فرهنگ ایرانی همچنان به باورهای نیک نیاکانشان پایبند هستند و دختران و پسرانی را که میخواهند با یکدیگر پیوند زناشویی برقرار سازند، با توجه به آنچه که اشو زرتشت برای ما به یادگار گذاشته است، چنین پند میدهند:
"پند و اندرز میدهم شما را ای دوشیزگانی كه در آستانه زناشویی هستید و هم شما ای نوجوانان، زیرا كه نیك میدانم، به گوش هوش بشنوید، زندگی آسوده و اندیشه آسوده را در سایه دین و احترام و فرامانبرداری از پدران و مادران بجویید. چون در سایه پرهیزكاری است كه عشق و مهر و محبت شما هر روز عمیق تر و نیرومند تر خواهد شد و تنها در این صورت است كه به لذت و خوشی سالم دست خواهید یافت."
همچنین ازدواج در یكی از كهن ترین سندهای تاریخی ایران و جهان كه به اوستا مشهور است اشاره شده است. در یشتهای اوستا، ارت ایزد خانواده خوب و نماد شوكت و جلال است. ایزد ارت سفارش به پیوند میان دختران و پسران میكند و از زنانی كه فرزند بدنیا نمیآورند و یا سقط جنین میكنند شكایت میكند. اشاره شده است كه فروغ اهورایی به چنین افرادی نمیتابد. ارت یشت از خانوادههایی كه مانع از ازدواج دختران و پسران میشود شكایت میكند و چنین میگوید:
این زشت ترین كاری است كه دشمنان آیین اهورایی انجام میدهند و دوشیزگان را از زناشویی و ازدواج باز میدارند و در خانه ها نگاه میدارند. این امر در مهر یشت، آبان یشت، رام یشت، فروردین یشت وهوم بیان شده است:
چون دوشیزگان به سن ازدواج رسند برای به دست آوردن همسران نیرومند و شوهران دلیر به سوی تو روی آورند. اردویسور اناهیتا پشتیبان و یاور دختران ایرانی است كه در سن ازدواج قرار دارند. (8)
سكسكه؛ خنده دارترين بيماري دنيا
حتماً تا به حال شما هم سكسكه كرده ايد، سكسكه اي كه سبب خنده دوستان تان شده و با روش هاي مختلف سعي در قطع كردن آن داشته ايد اما آيا فكر كرده ايد كه اگر سكسكه تان بند نمي آمد، چه اتفاقي براي تان مي افتاد؟
چارلز آسبورن آمريكايي ركورد دار خنده دارترين بيماري دنيا است كه به مدت 68 سال سكسكه كرد. نمي دانيم 2 زن و 8 فرزندش چگونه او را تحمل مي كردند. حتي دندان هاي مصنوعي اش را به خاطر سكسكه نمي توانست درست در دهانش قرار دهد. كسي نتوانست به او كمك كند تا اينكه اتفاقي، به زندگي عادي برگشت.
سكسكه اي كه بي اختيار ميآيد و شما را مجبور به گفتن "ببخشيد" به مشتريان يا همكاران تان مي كند.
بر اساس آمار، مردان و زنان به طور مساوي به سكسكه مبتلا مي شوند البته سكسكه طولاني كه بيش از 48 ساعت طول مي كشد در مردان شايع تر است.
سكسكه ها قبل از تولد مي آيند
سكسكه به دليل انقباضات ناخودآگاه و مكرر عضله ديافراگم در فرد به وجود مي آيد كه البته نگران كننده نيست اما هنگامي كه قطع نشود به عنوان يك بيماري محسوب شده و فرد را دچار نگراني مي كند.
معمولاً افرادي كه در شب پُرخوري مي كنند يا از نوشابه هاي گازدار استفاده مي كنند به سكسكه دچار مي شوند؛ در ضايعات مغزي، ضربه و تومورهاي مغزي و يا به دنبال بي هوشيها نيز امكان بروز سكسكه وجود دارد.
مهرداد يلداشخان، پزشك عمومي مي گويد: سكسكه يا هيپكاپ پديده طبيعي زودگذري است كه به علت تحريك عصب فرنيك يا تحريك ديافراگم به وجود مي آيد و البته تحريك ديافراگم نيز به وسيله اين عصب توليد مي شود.
سكسكه در بسياري از موارد هيچ گونه مشكلي را به وجود نمي آورد اما گاهي نيز علامت بيماري است و عصبي بودن فرد، اختلالات قلبي و بيماري هاي عفوني از علت هايي است كه سبب به وجود آمدن سكسكه مي شود.
در بيماري هاي زخم معده، اثني عشر و تورم هاي معده گاهي سكسكه تنها علامتي است كه وجود دارد و نشانه ي بروز اين بيماري ها در فرد است.
پزشكان معتقدند، همه افراد حتي جنيني كه در رحم مادر وجود دارد، ممكن است دچار سكسكه شوند و مهم ترين علل به وجود آمدن سكسكه را خوردن و آشاميدن غذا يا نوشيدني داغ يا مواد تحريك كننده، ذات الريه، مصرف مشروبات الكلي و برخي از داروها، اختلالات معده، مري، روده يا لوزالعمده، حاملگي، تحريك مثانه، هپاتيت، گسترش سرطان از يك قسمت از بدن به كبد، سابقه عمل جراحي اخير به خصوص جراحي روي شكم، خنده شديد و عوامل عاطفي مي دانند.
سيدجواد آرامي، روانشناس نيز ميگويد: در مجموع سكسكه را مي توانيم يك بيماري جسماني رواني در نظر بگيريم كه ممكن است هيجان شديد يا خوردن غذاي بسيار داغ، شدت آن را افزايش دهد و بيشتر به تنفس بر مي گردد كه موجب يك وقفه تنفسي در فرد مي شود.
وي عنوان مي كند: اگر بتوانيم آرامش را در فرد بيشتر و هيجانش را كنترل كنيم، سكسكه در فرد قطع مي شود.
سكسكه كودك نيز به سبب ورود هوا به معده كودك، در هنگام شيرخوردن به وجود مي آيد و انبساط ناگهاني معده به خاطر حجم زياد هوا، موجب انقباض ديافراگم شده و سكسكه را در پي دارد.
معمولاً سكسكه در نوزادان بسيار ديده مي شود و احتمالا به سبب آن است كه پرده ديافراگم، هنوز به طور كامل رشد نكرده است و خوشبختانه اين انقباضات، همراه درد نيست و مشكلي را براي نوزاد به وجود نمي آورد و سبب گريه اش نمي شود.
پزشكان معتقدند، در هنگام سكسكه كودك، تنها لازم است آرامش خود را حفظ كنيد تا سكسكه برطرف شود و اگر طول كشيد، كودك را چند دقيقه به شكم صاف بخوابانيد.
آب خنك بخوريد فقط براي رفع سكسكه!
اگر چه تاكنون درمان هايي براي سكسكه ارائه شده است اما اين روش ها همگي براي سكسكه هاي كوتاه مدت مفيد است و سكسكه طولاني مدت بايد تحت بررسي پزشكي قرار گيرد.
يلداشخان، پزشك عمومي بيان مي كند: سكسكه اگر طول نكشد مسئله مهمي نيست اما اگر زياد طول بكشد، حالت عصبي را براي شخص به وجود مي آورد و در روان فرد تأثيرگذار است و منجر به مختل شدن در برخي كارها كه با مردم سر و كار بيشتري دارند مانند پزشكان و خبرنگاران يا كساني كه مستقيم با مردم صحبت مي كنند، مي شود.
براي درمان سكسكه در گذشته كارهاي معمولي مانند تحريك عصبي شديد را به طور ناخودآگاه در فرد به وجود مي آوردند و يا توصيه به نوشيدن آب سرد به صورت جرعه جرعه مي كردند كه موثر نيز واقع مي شود.
اين پزشك عمومي با اشاره به اين كه در مواردي كه سكسكه قطع نمي شود پزشك مجبور به تجويز دارو است، تصريح مي كند: "فلوواربي تارها" نخستين تجويز پزشكان است و مرحله بعدي نيز تحريك "نازو فارن" است كه از راه بيني شيئي را وارد حلق مي كنيم و تا زماني تحريك مي كنيم كه سكسكه قطع شود.
در موارد ديگر سر شخص را وارد يك كيسه پلاستيكي مي كنيم تا تنفس كند و اين عمل موجب مي شود گازكربنيكي كه فرد تنفس مي كند 10 تا 15 درصد اضافه شود و در نهايت تحريك عصب "فرنيك" كم يا از بين برود.
در موارد بسيار شديد از داروهاي آرام بخش قوي مانند "پروماتزينها" استفاده مي شود و در مواردي كه در گذشته بوده است، جراحي روي عصب فرنيك انجام مي دهند كه البته عوارضي را نيز به همراه دارد.
گاهي تزريق "كورتون" نيز در برخي افراد سبب توليد سكسكه مي شود اما در مجموع هر عاملي كه عصب فرنيك را به هر دليلي تحريك كند؛ مانند لقمه ي بزرگ سفتي كه نجويده به زور قورت دهيم، موجب سكسكه مي شود.
خوشبختانه در موارد بسياري سكسكه خوش خيم است اما گاهي اوقات نيز كه طولاني مي شود، بيمار عصبي و ناراحت شده و از كار و زندگي ساقط مي شود.
در مورد عوامل سكسكه نيز سيد جواد آرامي مي گويد: در هر بيماري جسماني عوامل رواني نيز مخل هستند و هيچ بيماري جسمي نيست كه عوارض رواني نداشته باشد البته بيماري هايي كه پايه فيزيولوژيكي نداشته باشند بسيار كم هستند و در حقيقت بيماري هاي جسمي و بيماري هاي رواني بر روي يكديگر تاثيرگذار هستند.
در بيماري سكسكه عوامل فيزيولوژيكي بسياري موثرند اما بسياري اوقات شروع سكسكه با يك اتفاق رواني مانند ترسيدن شروع مي شود كه نمونه آن خانمي بود كه به سبب آمدن دزد در خانه اش دچار سكسكه شده بود و سكسكه اش قطع نمي شد.
هنگامي كه به يك بيماري جسماني و رواني اهميت زيادي داده شود آثار آن را نيز بيشتر مي بينيم به عنوان نمونه كسي كه داراي فشارخون است اگر يك موضوع موجب شود كه توجه بيشتري به ضربان قلبش داشته باشد اين موضوع سبب مي شود تپش قلب شخص نيز بالاتر رود.
سكسكه با نگه داشتن چند لحظه اي تنفس از بين مي رود اما به سبب اين كه فرد گاهي از به وجود آمدن آن مي ترسد و كنجكاوي مي كند كه چرا سكسكه به وجود آمده چه دليلي داشته است، اين گونه تفكرات سبب مي شود شدت آن افزايش پيدا كند.
در حال حاضر در طب نوين سعي مي كنند اختلالات روحي را حتي براي بيماران سرطاني با ارائه خدمات روانشناختي درمان كنند.
سكسكه خندهدار است و زيادش...
همان سكسكه اي كه خنده دارترين بيماري دنيا بود اگر از حد بگذرد، آزاردهنده مي شود و شايد هم اعصاب خرد كن ترين بيماري شود.
اگر سكسكه را نتوانسيم با ترسيدن و شوك هاي عصبي و روش مادربزرگ ها درمان كنيم، شايد عوامل دست به دست هم داده اند تا ركورد دار خنده دارترين بيماري دنيا شويم
چارلز آسبورن آمريكايي ركورد دار خنده دارترين بيماري دنيا است كه به مدت 68 سال سكسكه كرد. نمي دانيم 2 زن و 8 فرزندش چگونه او را تحمل مي كردند. حتي دندان هاي مصنوعي اش را به خاطر سكسكه نمي توانست درست در دهانش قرار دهد. كسي نتوانست به او كمك كند تا اينكه اتفاقي، به زندگي عادي برگشت.
سكسكه اي كه بي اختيار ميآيد و شما را مجبور به گفتن "ببخشيد" به مشتريان يا همكاران تان مي كند.
بر اساس آمار، مردان و زنان به طور مساوي به سكسكه مبتلا مي شوند البته سكسكه طولاني كه بيش از 48 ساعت طول مي كشد در مردان شايع تر است.
سكسكه ها قبل از تولد مي آيند
سكسكه به دليل انقباضات ناخودآگاه و مكرر عضله ديافراگم در فرد به وجود مي آيد كه البته نگران كننده نيست اما هنگامي كه قطع نشود به عنوان يك بيماري محسوب شده و فرد را دچار نگراني مي كند.
معمولاً افرادي كه در شب پُرخوري مي كنند يا از نوشابه هاي گازدار استفاده مي كنند به سكسكه دچار مي شوند؛ در ضايعات مغزي، ضربه و تومورهاي مغزي و يا به دنبال بي هوشيها نيز امكان بروز سكسكه وجود دارد.
مهرداد يلداشخان، پزشك عمومي مي گويد: سكسكه يا هيپكاپ پديده طبيعي زودگذري است كه به علت تحريك عصب فرنيك يا تحريك ديافراگم به وجود مي آيد و البته تحريك ديافراگم نيز به وسيله اين عصب توليد مي شود.
سكسكه در بسياري از موارد هيچ گونه مشكلي را به وجود نمي آورد اما گاهي نيز علامت بيماري است و عصبي بودن فرد، اختلالات قلبي و بيماري هاي عفوني از علت هايي است كه سبب به وجود آمدن سكسكه مي شود.
در بيماري هاي زخم معده، اثني عشر و تورم هاي معده گاهي سكسكه تنها علامتي است كه وجود دارد و نشانه ي بروز اين بيماري ها در فرد است.
پزشكان معتقدند، همه افراد حتي جنيني كه در رحم مادر وجود دارد، ممكن است دچار سكسكه شوند و مهم ترين علل به وجود آمدن سكسكه را خوردن و آشاميدن غذا يا نوشيدني داغ يا مواد تحريك كننده، ذات الريه، مصرف مشروبات الكلي و برخي از داروها، اختلالات معده، مري، روده يا لوزالعمده، حاملگي، تحريك مثانه، هپاتيت، گسترش سرطان از يك قسمت از بدن به كبد، سابقه عمل جراحي اخير به خصوص جراحي روي شكم، خنده شديد و عوامل عاطفي مي دانند.
سيدجواد آرامي، روانشناس نيز ميگويد: در مجموع سكسكه را مي توانيم يك بيماري جسماني رواني در نظر بگيريم كه ممكن است هيجان شديد يا خوردن غذاي بسيار داغ، شدت آن را افزايش دهد و بيشتر به تنفس بر مي گردد كه موجب يك وقفه تنفسي در فرد مي شود.
وي عنوان مي كند: اگر بتوانيم آرامش را در فرد بيشتر و هيجانش را كنترل كنيم، سكسكه در فرد قطع مي شود.
سكسكه كودك نيز به سبب ورود هوا به معده كودك، در هنگام شيرخوردن به وجود مي آيد و انبساط ناگهاني معده به خاطر حجم زياد هوا، موجب انقباض ديافراگم شده و سكسكه را در پي دارد.
معمولاً سكسكه در نوزادان بسيار ديده مي شود و احتمالا به سبب آن است كه پرده ديافراگم، هنوز به طور كامل رشد نكرده است و خوشبختانه اين انقباضات، همراه درد نيست و مشكلي را براي نوزاد به وجود نمي آورد و سبب گريه اش نمي شود.
پزشكان معتقدند، در هنگام سكسكه كودك، تنها لازم است آرامش خود را حفظ كنيد تا سكسكه برطرف شود و اگر طول كشيد، كودك را چند دقيقه به شكم صاف بخوابانيد.
آب خنك بخوريد فقط براي رفع سكسكه!
اگر چه تاكنون درمان هايي براي سكسكه ارائه شده است اما اين روش ها همگي براي سكسكه هاي كوتاه مدت مفيد است و سكسكه طولاني مدت بايد تحت بررسي پزشكي قرار گيرد.
يلداشخان، پزشك عمومي بيان مي كند: سكسكه اگر طول نكشد مسئله مهمي نيست اما اگر زياد طول بكشد، حالت عصبي را براي شخص به وجود مي آورد و در روان فرد تأثيرگذار است و منجر به مختل شدن در برخي كارها كه با مردم سر و كار بيشتري دارند مانند پزشكان و خبرنگاران يا كساني كه مستقيم با مردم صحبت مي كنند، مي شود.
براي درمان سكسكه در گذشته كارهاي معمولي مانند تحريك عصبي شديد را به طور ناخودآگاه در فرد به وجود مي آوردند و يا توصيه به نوشيدن آب سرد به صورت جرعه جرعه مي كردند كه موثر نيز واقع مي شود.
اين پزشك عمومي با اشاره به اين كه در مواردي كه سكسكه قطع نمي شود پزشك مجبور به تجويز دارو است، تصريح مي كند: "فلوواربي تارها" نخستين تجويز پزشكان است و مرحله بعدي نيز تحريك "نازو فارن" است كه از راه بيني شيئي را وارد حلق مي كنيم و تا زماني تحريك مي كنيم كه سكسكه قطع شود.
در موارد ديگر سر شخص را وارد يك كيسه پلاستيكي مي كنيم تا تنفس كند و اين عمل موجب مي شود گازكربنيكي كه فرد تنفس مي كند 10 تا 15 درصد اضافه شود و در نهايت تحريك عصب "فرنيك" كم يا از بين برود.
در موارد بسيار شديد از داروهاي آرام بخش قوي مانند "پروماتزينها" استفاده مي شود و در مواردي كه در گذشته بوده است، جراحي روي عصب فرنيك انجام مي دهند كه البته عوارضي را نيز به همراه دارد.
گاهي تزريق "كورتون" نيز در برخي افراد سبب توليد سكسكه مي شود اما در مجموع هر عاملي كه عصب فرنيك را به هر دليلي تحريك كند؛ مانند لقمه ي بزرگ سفتي كه نجويده به زور قورت دهيم، موجب سكسكه مي شود.
خوشبختانه در موارد بسياري سكسكه خوش خيم است اما گاهي اوقات نيز كه طولاني مي شود، بيمار عصبي و ناراحت شده و از كار و زندگي ساقط مي شود.
در مورد عوامل سكسكه نيز سيد جواد آرامي مي گويد: در هر بيماري جسماني عوامل رواني نيز مخل هستند و هيچ بيماري جسمي نيست كه عوارض رواني نداشته باشد البته بيماري هايي كه پايه فيزيولوژيكي نداشته باشند بسيار كم هستند و در حقيقت بيماري هاي جسمي و بيماري هاي رواني بر روي يكديگر تاثيرگذار هستند.
در بيماري سكسكه عوامل فيزيولوژيكي بسياري موثرند اما بسياري اوقات شروع سكسكه با يك اتفاق رواني مانند ترسيدن شروع مي شود كه نمونه آن خانمي بود كه به سبب آمدن دزد در خانه اش دچار سكسكه شده بود و سكسكه اش قطع نمي شد.
هنگامي كه به يك بيماري جسماني و رواني اهميت زيادي داده شود آثار آن را نيز بيشتر مي بينيم به عنوان نمونه كسي كه داراي فشارخون است اگر يك موضوع موجب شود كه توجه بيشتري به ضربان قلبش داشته باشد اين موضوع سبب مي شود تپش قلب شخص نيز بالاتر رود.
سكسكه با نگه داشتن چند لحظه اي تنفس از بين مي رود اما به سبب اين كه فرد گاهي از به وجود آمدن آن مي ترسد و كنجكاوي مي كند كه چرا سكسكه به وجود آمده چه دليلي داشته است، اين گونه تفكرات سبب مي شود شدت آن افزايش پيدا كند.
در حال حاضر در طب نوين سعي مي كنند اختلالات روحي را حتي براي بيماران سرطاني با ارائه خدمات روانشناختي درمان كنند.
سكسكه خندهدار است و زيادش...
همان سكسكه اي كه خنده دارترين بيماري دنيا بود اگر از حد بگذرد، آزاردهنده مي شود و شايد هم اعصاب خرد كن ترين بيماري شود.
اگر سكسكه را نتوانسيم با ترسيدن و شوك هاي عصبي و روش مادربزرگ ها درمان كنيم، شايد عوامل دست به دست هم داده اند تا ركورد دار خنده دارترين بيماري دنيا شويم
Subscribe to:
Posts (Atom)